داستانهای جنگی


بسمه تعالی

تو گردان شایعه شد.

ـ نماز نمی خونه!

گفتن:

«تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!»

باور نکردم و گفتم:

«لابد می خواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.»

 

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم

 

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر

 

حرف را باز کنم.

 

ـ تو که برای خدا می جنگی، حیفه نیس نماز نخونی...

لبخندی و گفت:

«یادم می دی نماز خوندن رو!»

ـ بلد نیسی!؟

ـ نه، تا حالا نخوندم!

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن، تا جایی که خستگی

 

اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم.

 

توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق

 

پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را

 

شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از

 

دستش افتاد. آرام که کف قایق خواباندمش، لبخند کم رنگی زد. با انگشت روی سینه

 

اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد....

برگرفته از سایت تبیان


توی تیپ نجف جانشینم بود. یک روز محسن رضایی آمد و گفت « می خوایم بذاریمش فرمانده تیپ .» مخالفت کردم. حرف خودش را تکرار کرد. باز مخالفت کردم. فایده نداشت. وقتی دیدم با مخالفت کاری از پیش نمی رود، التماس کردم. گذاشتندش فرمانده تیپ عاشورا.



توی ماشین داشت اسلحه خالی می کرد؛ با دو- سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباس هایش می شد فهمید چه قدر کار کرده . کارش که تمام شد همین که از کنارمان داشت می رفت، به رفیقم گفت « چه طوری مشت علی؟» به علی گفتم « کی بود این؟» گفت « مهدی باکری ؛ جانشین فرمانده تیپ.» گفتم « پس چرا داره بار ماشین رو خالی می کنه؟ » گفت « یواش یواش اخلاقش می آد دستت.»

روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 19:49

سلام به همه دوستان ، رفیق باکری ی اسم نسیت بلکه ی حماسه است ، همت ، خرازی ، صیاد شیرازی ، حسن باقری یا همون یادم نمیاد ... متوسلیان ، ووو... اینا چ کسانی بودن و ما کی هستیم ، ما ادای پاسدار بودن در میاریم با ی من ریش و ی چفیه که نون خودمونا تو روغن بذار یم و اونا از دنیای خودشون گذشتن و تا ما نون راحت بخوریم . به نظر من اگر امکانش باشه برا شناساندن اسطوره های جبهه و جنگمون اگر امکانش باشه به مناسبت سالروز شهادتشون هیئت ثاراله بیاد تراکت بزنه و مختصری از این روایات را بازگو کنه مطمئنن بازخورد مناسبی بین همه اقشار بوجود میاد یا حق علی نگهدارتان

سلام علیکم
خیر اینگونه که شما می گویید صحیح نیست. بسیاری از همین پاسداران یادگاران جنگ هستند برای مثال سردار رحیم صفوی، قالیباف، رضایی، فضلی و بسیاری دیگر که هم اکنون نیز مشغول فعالیت هستند
برای شناساندن اول بهتره ما شهدای شهر خودمون رو به مردم معرفی کنیم خیلی از مردم حتی نام شهدای شهر را فراموش کردند اول شهدای شهر بعد شهدای سایر. با تراکت موافقم با دوستان صحبت می کنم اول شهدای شهر را بشناسانیم و بعد سایرین.موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.